کسی دستهایت را نمی گیرد در جیبت بگذار شاید خاطره ای ته جیب مانده باشد که هنوز گرم است . . .
تمام نیمکت های پارک دو نفره اند... بی خیال... به درخت تکیه می دهم...
مردانگی آنجاست …جایی که پسر بچه ای هنگام بازی برای اینکه دوست فقیرش خوراکی هایش را بخورد، نقش فروشنده را بازی کرد!
کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند ! یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست …
من دزدکی به تو نگاه میکنم و تو نگاهت را از من میدزدی... هر دو دزدیم ؛ نه ؟!!